- کشت زار ((کِ))
- زمین زراعت شده، مزرعه
معنی کشت زار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشتزار، مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
مزرعه
زمین پهناوری که در آن چیزی کاشته باشند، مزرعه
مزرعه، زمین زراعت شده، زراعتگاه
آلت قتاله
آلت قتاله
استاد بنائی که کار او بنا کردن با خشت خام باشد
شخصی که تشت و آفتابه را نگاهدارد و پاکیزه سازد آفتابه چی
قوه بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی، تکیه گاه معتمد
آهنی مانند شانه که پشت اسب و استر و مانند آنرا خارند و پاکد کنند قشو فرجول کبیجه فرجون
جایی که شکر فراوان باشد شکر زار، جایی که نیشکر زراعت کنند
کسی که گل به قالب می زند و خشت درست می کند، کسی که کارش آجرچینی و بنا کردن دیوارهای ساختمان با خشت یا آجر است، خشت زن، خشت مال
زراعت، حرفۀ زارع، کشت کاری، کشاورزی، کشت و زرع
پشتیبان، پشت وپناه، چیزی یا کسی که دارای پشت وپناه باشد
جایی که درخت توت بسیار باشد و توت فراوان به دست آید، توتستان
خادمی که جهت شستن دستها آب می ریزد، نگهبان و متصدی شت خانه
کار (جنگ) زار میدان جنگ، جنگ حرب محاربه مقاتله: (دگر گشت خواهد همی روزگار چه نیکوتر از مرگ در کارزار ک) (دقیقی)
بدکار، بدکردار
زمینی که در آن شن بسیار باشد، ریگ زار
تشتی که از زر ساخته شده
کنایه از خورشید
تشت زرّین
کنایه از خورشید
تشت زرّین
کشتیار کسی شدن، بسیار اصرار کردن: کشتیار ش شدم که این کار را بکند نکرد
کشاورز
قتل عام
بسیار کشتن، قلع و قمع کردن
کشتن، بسیار کشتن، قتل عام، کشتن گاو و گوسفند در کشتارگاه، ذبح